جستجو

خاطره سه تار نوازی من در جنگل گیسوم

5 ستاره
اشتراک گزاری

زمان ثبت:1400/09/28

خاطره سه تار نوازی من در جنگل گیسوم

خاطره سه تار نوازی من در جنگل گیسوم

 

سلام بر شما عزیزان و همراهان من در وبسایت نت به نت. خوشحالم که بازم فرصتی دست داد تا در وبلاگ شخصی خودم بتونم باهاتون حرف بزنم. امروز میخوام از خاطره ای که در جنگل گیسوم داشتم براتون بگم. بعد از اومدن کرونا به ایران، من و همسرم شادی به جز یک بار که به تهران رفتیم، هیچ مسافرتی دیگه ای نداشتیم. شادی پرستاره و در این مدت حسابی دیگه خسته شده بود. من هم که درگیر کارهای سایت بودم و حسابی سرم شلوغ بود. یه جا که دیگه خستگی از سر و روی ما می بارید، احساس کردم دیگه باید یه سفر بریم. بسه دیگه هر چی تن و روحمون زیر فشار کار و یکجا نشینی آزرده شد. انسان در طول تاریخ همواره در حال سفر بوده. سفرهای کاری، تفریحی، مهاجرتی، زیارتی و... پس حتما سفر برای آدم یک نیاز مهمه.

به شادی گفتم هر طور شده چهار پنج روز مرخصی بگیر، خودمم از کارم که در پست برق هست مرخصی گرفتم. تصمیمم این بود که به شمال بریم. اواخر شهریور بود و شمال در این ماه بسیار زیبا و دل انگیز می شه. خوب حواسم بود که نزدیک تعطیلی رسمی نباشیم تا شمال زیاد شلوغ نباشه. تمدد اعصاب و شلوغی با هم در تضاد هستن. من و شادی از اول ازدواجمون عادت داشتیم سفرهای اینجوری رو تنها نریم. حتما با یه دوست یا فامیل قرار بذاریم. اینکه چند تا همسفر پایه داشته باشی، لذت سفر رو چند برابر می کنه. اما توی اون روزها همه دوستها و فامیل هامون هر کدوم به خاطر علتی نمی تونستن با ما همراه بشن. یکی کار داشت، یکی مریض داشت، یکی تازه از سفر برگشته بود و خلاصه هیچکس نبود. به شادی گفتم بیا خودمون دوتایی بریم. این جوری شد که بعد از دو سال تونستیم به یه سفر مستقل بریم. آب و هوای شمال در مدت سفرمون بسیار رویایی بود. کمر گرما شکسته بود و هوا بسیار مطبوع و دل انگیز شده بود. سفر دوتایی بهمون خیلی خوش گذشت. گاه هوا ابری می شد و گاه قطره های بارون هم به همراه داشت. مثلا یه روز کنار ساحل نشسته بودیم، دریا خیلی آروم و دوستانه بود. دو ساعت بعدش ابرهای سیاه آسمون رو پوشوندن و یک باره باد و بارون همزمان شروع به قدرت نمایی کردن. اونجا خشم دریا رو دیدیم. اون دریای آروم حالا با موجهای وحشی و بزرگ، هیبت دیگه ای رو از خودش نشون داد. صدای غرش رعد و فرار مردم به خاطر خیس نشدن زیر بارون. من و شادی اونقدر موندیم که خیس آب شدیم. ولی ارزش دیدن خشم زیبای طبیعت رو داشت.

 

سه تار نوازی من در جنگل گیسوم

تا حالا شمال زیاد رفتم. اما هیچ وقت جنگل گیسوم رو ندیده بودم. شنیده بودم یه جاده است که از وسط جنگل رد میشه و به ساحل می رسه. وقتی وارد این جاده شدیم، نهایت زیبایی طبیعت رو دیدم. جنگلی سر سبز با انبوه درختها. با اینکه سر ظهر بود ولی حجم درختهای سر به فلک کشیده به حدی بود که بعضی از جاهای جاده واقعا تاریک می شد. بابت زیبایی این جنگل زیبا حسابی ذوق زده شدیم. در یک استراحت گاه ماشین رو پارک کردیم و بعد از خوردن ناهار، سه تارم رو برداشتم و دست شادی رو گرفتم تا بریم کمی در عمق جنگل. واقعا رویایی بود. هوا اونقدر مطبوع بود که انگار ریه هامون به خاطر این حجم از اکسیژن تازه، داشتن از ما تشکر می کردن. بوی علف و نم خاک و رطوبت هوش از سرمون ربوده بود. به جد می تونم بگم جنگل گیسوم یک قطعه کوچیک از بهشته. به شادی گفتم توی این حال و هوا من باید کمی سه تار بزنم. استقبال کرد و گفت عالیه. دوربین رو به شادی دادم و خودم سه تار رو کوک کردم و شروع به نواختن کردم. قطعه ضربی حجاز، یکی از زیباترین قطعات موسیقی ایران که در آلبوم آتشی در نیستان استاد شهرام ناظری با آهنگسازی استاد جلال ذوالفنون اجرا شده.

بعد از این سفر انگار روحی تازه به کالبد خسته هر دوی ما دمیده شد. لحظاتی که در جنگل گیسوم همراه با شادی به سه تار نوازی پرداختم به اندازه ای برام خاطره انگیز و زیبا بود که خواستم حتی شده به اندازه همین ویدیوی کوتاه، اون لحظات رو با شما عزیزان دلم به اشتراک بذارم.

 

 

مطالب مرتبط

دیدگاه ها

ثبت دیدگاه جدید

متن نظر:
Captcha

محصولات پیشنهادی فروشگاه:

آدرس واتساپ آدرس تلگرام شماره همراه