به این 5 دلیل نوازنده شو!
سلام دوستان. تا حالا به این فکر کردید چند تا نوازنده دور و برتون میشناسید؟ نوازنده هر سازی. چه زهی، چه الکتریکی، چه بادی و چه کوبه ای. اگه دقت کرده باشید می بینید تعداد نوازنده ها خیلی کمه. بعضی ها به اشتباه فکر می کنن از بس موزیک و قطعه های موسیقی زیاده، پس لابد همه نوازنده هستن. نه اینطور نیست. همین الان خوندن این مقاله رو متوقف کن و تعداد نوازنده های کل اقوام و آشناهات رو بشمار. الان که شمارش کردی شاید باعث تعجبت شد که چقدر این عدد با تصورت فاصله داشت. من خودم تحقیقات میدانی زیادی انجام دادم. به یه آمار غیر رسمی تونستم برسم که طبق اون، از هر صد نفر، نود و پنج نفر سعی کردن صدای یک ساز رو در بیارن. مثلا طرف یه جا یه گیتار دیده و برداشته ببینه چجوری میشه صداشو در آورد. بعد دیده زدنش بلدی می خواد. توی این مرحله هفتاد نفر کلا بی خیال ساز میشن و فراموش میکنن. ولی بیست و پنج نفر یه گوشه تو ذهنشون ارتباط با ساز رو بایگانی میکنن. از این 25 نفر، 15 نفر هیچ وقت سراغ این بایگانی نمیان و فقط میمونه 10 نفر. اینا یادگیری ساز رو شروع می کنن. 6 تاشون بعد از یه مدت عطای ساز رو به لقاش می بخشن. حالا موند فقط 4 نفر. دو نفرشون ساز رو به صورت آماتور یاد می گیرن که بتونن در جمع رفیقها و فامیل یه حس و حالی به محفل بدن. اما اون دو تای آخری به خاطر علاقه و سماجت در پیگیری، کار رو ادامه می دن و تبدیل به یه نوازنده واقعی میشن. یکی از این دو تا حرفه ای میشه. به طوری که زندگیش و کسب و کارش میشه موسیقی. اون یکی هم در کنار شغل اصلیش، موسیقی و نوازندگی رو همیشه پیگیری می کنه. پس با این حساب میشه گفت فقط دو درصد مردم نوازنده واقعی می شن.
همه این حرفها رو زدم که بهتون بگم، نوازندگی یک ارزش نابه. ارزشی مقدس که نژاد و قوم و ملیت نمیشناسه و رسیدن به اون توفیق میخواد. نوازنده ها دیدشون به دنیا متفاوته. هارمونی جهان رو بیشتر درک می کنن، چرا که تمام کارشون بر اساس همین واژه هارمونیه.
برای نوازنده شدن هیچ وقت دیر نیست
خوشبختانه موسیقی مثل ورزش حرفه ای نیست که محدود به سن و سال باشه. هر موقع و در هر سن و سالی که شخص اراده کنه می تونه دست به ساز ببره و یادگیریش رو اسارت بزنه. ولی شما هیچ وقت نمی تونی یک دفعه از سن سی سالگی تصمیم بگیری یک بستکتبالیست یا یک فوتبالیست حرفه ای بشی.
این مزیت محدود نبودن به سن و سال در موسیقی همیشه می تونه یه برگ برنده ای باشه برای هر کس که تو زندگی دنبال یه تغییر جدید می گرده و در پی یک پوست اندازیه. البته کسی که تصمیم میگیره به دنیای نوازندگی ورود کنه، باید پی سختی ها و فراز و نشیب های راه درازی که داره رو به تن خودش بماله. یک شبه نمیشه نوازنده شد. به قول شیخ اجل، پادشاه سخن، سعدی شیرازی:
نابرده رنج گنج میسر نمی شود مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد
به این پنج دلیل نوازنده شو!
گفتیم تعداد بسیار کمی از مردم در آخر یک نوازنده می شن. ولی هر کس که ردای نوازندگی رو پوشید، دیگه این خلعت فاخر رو از تن به در نمی کنه. من خودم به شخصه تا حالا ندیدم یه نفر بعد از سالها نوازندگی بگه: خب دیگه بسه، از امروز من نوازندگی رو ترک می کنم.
نه، هرگز یه نوازنده نمی تونه از همدم و مونس سالها زندگی خودش دست بکشه. اما این دردونه مگه چی داره که اینهمه بهش پایبندن؟
از حدود صد تا نوازنده سوال کردیم که نوازندگی چی داره که هیچ وقت بی خیالش نمیشید؟ جوابهای زیادی گرفتیم، ولی پنج تا دلیل بین این جوابها از همه پر تکرارتر بود. به خاطر همین این مقاله رو به استناد به نظرات تعداد زیادی نوازنده جمع بندی کردیم و به این نتیجه رسیدیم که به خاطر این پنج دلیل هم که شده، نوازنده بشیم.
1- افزایش اعتماد به نفس
خود باوری یا اعتماد به نفس، سر منشا همه توفیقات و پیروزی های یک انسان موفق محسوب میشه. تمام فیلسوفان بدون استثنا، عدم اعتماد به نفس رو دروازه ورود به تاریکی ها، شکست ها و حقارت ها می دونن. کسی که به توانمندی خودش باور نداشته باشه، نمیتونه گلیم خودش رو در مواقع بحرانی از آب بیرون بکشه. همیشه کاسه چه کنم چه کنم دستشه و زندگیش عجین شده با واژه بسیار مخرب "نمی توانم". هر کاری بخواد بکنه، هر فعالیتی رو بخواد استارت بزنه، با ترس و دلهره به خودش می گه من که از پسش بر نمیام، من خرابش می کنم، من نمی تونم. نبود اعتماد به نفس می تونه از انسان، مرده ای متحرک بسازه. خیلی از مراجعه کنندگان به مراکز مشاوره درمانی، مشکلشون ناشی از همین نداشتن اعتماد به نفسه که خودش رو به شکل ترس، اضطراب، پوچی، نا امیدی، افسردگی و... نشون می ده. اصولا مشاوران با تجربه، از همون ابتدا این مشکل رو تشخیص میدن و براشون یادگیری یک هنر یا مهارتی رو تجویز می کنن. یادگیری یک ساز و نوازندگی یکی از شاخص ترین فعالیت هایی به حساب میاد که طی اون اعتماد به نفس و خویشتن باوری در فرد به شکل مطلوبی زنده میشه و رشد می کنه. همونطور که ابتدای مقاله گفتیم، اصل موسیقی به هارمونی نشاندن صداهاست. وقتی شخص با رقص پنجه های خودش می تونه انبوهی از نت رو به وحدتی از جنس موسیقی برسونه، وقتی ببینه با تمرین و تلاش روز به روز موفقیتش در ساز زدن بیشتر میشه، وقتی ببینه در درجه اول خودش و سپس بقیه از شنیدن هنرش لذت میبرن؛ این شخص دیگه به خودش نمیگه من نمیتونم. اون تونسته یکی از زیباترین عناصر هستی رو به کف اقبال خودش بنشونه. کم کم احساس مفید بودن می کنه. هر چی جلوتر میره توانایی اون در کنترل نغمه ها و خلق موسیقی، باور به خودش رو زنده تر می کنه. میفهمه که هر کاری بخواد می تونه انجام بده و فقط باید فعل خواستن رو صرف کنه. آره، موسیقی می تونه باعث افزایش اعتماد به نفس در همه امورات زندگی بشه.
چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد/ من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک "حافظ"
2- افزایش خلاقیت
خلق اثر موجب رضایت از خویشتن میشه. خلق یعنی پدید آوردن چیزی که قبل از اون وجود نداشته. اما خلاقیت یعنی کشف بهترین راهکار در حساس ترین زمان یک چالش. یک ذهن خلاق به موقع می تونه برای مشکلات، راه حل بسازه و با قدرت رو به جلو حرکت کنه. خیلی ها گمان می کنن خلاقیت فقط از پس یک ذهن نابغه بر میاد. فی الواقع اینگونه نیست. هر کس بنا به توانایی ها و ضریب هوشی خودش می تونه در مواقع حساس دست به خلاقیت بزنه.
نوازندگان زمان زیادی رو صرف تمرین نوازندگی می کنن. همین امر باعث میشه گاهی یک ایده در ذهنشون شکل بگیره و اثری رو خلق کنن. ذهن و ناخودآگاه به این باور می رسه که قدرت خلق دارن و می تونن سر بزنگاه ها از خودشون خلاقیت نشون بدن. با تمرین بیشتر، قدرت خلاقیت هم بیشتر میشه و تاثیر مستقیمی بر کیفیت زندگی نوازنده میذاره.
3- افزایش آرامش
هر کاری که در زندگی انجام میدیم، هر جنبش و حرکتی که آغاز می کنیم، فقط و فقط برای رسیدن به آرامشه. نیل به آرامش در ذات ما و همه جانداران این سیاره خاکی تعریف شده. لازمه رسیدن به آرامش، رفع نیازه. به خاطر همین طبیعت نیازهایی رو به صورت پیش فرض در غریزه موجودات تعبیه کرده. نیاز به غذا، به آب، نیاز به فرار از مرگ، نیاز به تولید مثل و... در پس ارضای هر نیاز، رسیدن به آرامش نهفته. اما انسان یه فرق بزرگی با سایر گونه های حیات داره، و اون خود آگاهی است. انسان خردمند با اتکا به ظرفیت بی نهایت هوش خود، تعداد نیازهای خودش رو از محدوده غرایز طبیعی، بسیار گسترده تر کرده. هفت میلیارد انسان در این سیاره همه به گونه ای در حال رقابت برای کسب جایگاه اجتماعی، قدرت و ثروت هستند. اما نژاد انسان غافل از این بود که این حیطه گسترده خود باعث نا آرامی میشه. هرکه بامش بیش، برفش بیشتر! بسیاری از نیازهای ما در پیکار زندگی بی پاسخ می مونه. پس میشه گفت این خودآگاهی باعث شد یک بی قراری مصنوعی در نژاد بشری رو نهادینه کنه.
خوشبختانه بشر هر مصیبتی به سر خودش میاره، راههای میانبری رو برای برون رفت از اون هم پیدا می کنه. یکی از میانبرهای قوی در این عصر شتاب، موسیقی و نوازندگیه. موسیقی خوب بر روح و روان آدمی تاثیر بسزایی میذاره. این رو علم تونسته با ابزار و جمع آوری شواهد اندازه گیری کنه و به اثبات برسونه. حالا فرض کنید سرچشمه نوای موسیقی خود فرد یعنی نوازنده باشه. مسلما این آرامش به مراتب بیشتر از شنیدن موسیقی احساس خواهد شد.
4- افزایش نظم
هر کاری که برای انجام گرفتن، نیاز به هماهنگی چند عضو مجزا داشته باشه؛ یک منظومه تلقی می شه. منظومه به سیستمی منتظم گفته میشه که همه اعضای اون سیستم وظیفه منحصر به خودشون رو داشته باشن ولی مجموع اون وظایف یا برایند همه کارها برای رسیدن به یک هدف مشترک باشه. وجه اشتراک تمام اون مجموعه نظم در انجام وظیفه اس. یکی از اعضا اگر از نظم روتین خودش خارج بشه، باعث توقف کل سیستم میشه. یک اتومبیل رو در نظر بگیرید، بیش از 20000 قطعه در کنار هم کار می کنند تا سبب حرکت خودرو بشن. کافیه یک قطعه کوچک مثلا شمع از کار بیفته. اونوقت حرکت کل سیستم هم از کار می افته. حالا نوازندگی رو میخواهیم به یک منظومه تشبیه کنیم. میشه گفت برای نواختن یک قطعه موسیقی توسط نوازنده، سلسله حرکات منظمی باید از سوی تمام اندام حسی و حرکتی صورت بگیره. انگشت، دست، گوش، چشم، گوش، ذهن و... همه و همه باید به تکاپو بیفتند، تا اون نوازنده بتونه قطعه خودش رو بدون نقص از اول تا آخر بنوازه. حتما می پرسید این کار چه ربطی به افزایش نظم داره؟ سوالتون درسته، اما در مورد سیستم های غیر انسانی. مثلا در باره اون خودرویی که مثال زدیم، هیچ وقت نظم از مقدار تعیین شده بیشتر نمیشه. اون خودرو یک محصول بی خرد هست که توسط هوش خردمند انسان ساخته شده. از خودش هیچ چیزی نداره. اما انسان یک موجود آگاه، خردمند، تجربه اندوز و عاقله. انسان دائما در حال یادگیری و استفاده از تجربه ها برای بهتر کردن کیفیت متعلقات زندگی خودشه. وقتی یه کاری مثل نوازندگی که پیوندی ناگسستنی با نظم داره، هر روز در ماه و هر ماه در سال و هر سال در زندگی تمرین و تکرار میشه؛ ذهن خلاق و آگاه نوازنده این نظم رو یاد میگیره، بسط و گسترش میده و به تمامی امور زندگی تعمیم می ده. اگر زندگی شخصی هنرمندان رو نگاه کنید، نظم در زندگی اولین چیزی خواهد بود که از دیدگان شما گذر خواهد کرد.
5- افزایش قدرت در روابط اجتماعی
اجتماعی بودن یک موهبته. البته موهبتی نیست که فقط به صورت ذاتی به انسانها عطا شده باشه. ما انسانها بر خلاف سایر گونه های حیات، میبینیم، یاد میگیریم، تجربه کسب می کنیم و از این تجربه ها برای بهتر کردن کیفیت زندگی بهره می بریم. خیلی از افراد فی نفسه در اجتماع نمی تونن خودشون باشن. نمی تونن حرفشون رو با صدای بلند بگن، سرشون رو بالا بگیرن. هر رفتار و حرکتی رو با کلی احتیاط انجام می دن که مبادا مورد قضاوت دیگران قرار بگیرن. اینها علائم کمبود اعتماد به نفس محسوب میشه و اگه زیاد بشه تیدیل به ترس از اجتماع میشه. روانشناسها توصیه می کنن برای غلبه بر این مشکل باید به دل اجتماع زد. اونقدر با این ترس پنجه در پنجه شد تا بالاخره بهش پیروز شد.
نوازندگی یکی از کارهای اجتماعی مفید محسوب میشه. شخص برای مخاطب حرف خودش رو در قالب موسیقی میزنه، بازخورد می گیره، تشویق میشه یا مورد انتقاد قرار می گیره. تمام این تعاملات باعث ورزیده شدن شخصیت اجتماعی فرد میشه.
تهیه شده در وب سایت آموزش موسیقی نت به نت
نویسنده: محمد حنطه ای