فروشگاه

مقالات

مقالات

زندگینامه استاد غلامحسین درویش (درویش خان)

  • انتشار1399/05/17
  • بازدید
زندگینامه استاد غلامحسین درویش (درویش خان)

 

مقدمه

 در دوره های گذشته که انتقال اطلاعات به وسیله امواج ماهواره و اینترنت به شکل امروزی نبود، شهرت به صورت فراگیر امری دور و بعید می نمود. هنرمندان نامی گذشته که آوازه شان در هفت اقلیم گردیده، در زمان خود شهرتشان محدود به چند شهر و روستا می شد. در این میان استثنائاتی نیز وجود داشت. نمونه بارز آن درویش خان، موسیقی دان بزرگ ایران زمین است. شهرت او به حدی بود که همه او را به چهره می شناختند و از غرب تا شرق از شمال تا جنوب، تبحر و هنر او در موسیقی نقل مجالس گشته بود. بی شک او را می توان نابغه ای دانست که به تنهایی انقلاب ها و تحولات بزرگی در موسیقی ایرانی پدید آورد. او خلق کرد، ساخت و در اختیار گذاشت و در جوانی هم رفت.

 

کودکی زندگینامه استاد غلامحسین درویش (درویش خان)

 

غلامحسین درویش معروف به درویش خان، موسیقیدان شهیر و بزرگ مقام ایرانی، صاحب سبک و از پیشگامان نوسازی ساختار موسیقی سنتی، مدرس و نوازنده چیره دست سازهای تار و سه تار، در سال ۱۲۵۱ در تهران دیده به جهان گشود. دامنه فعالیت های او به اواخر دوره قاجار بر میگردد. پدرش (حاجی بشیر) که خود علاقه مند به موسیقی بود و دستی هم در نوازندگی سه تار داشت، از همان کودکی فرزند خود را در مسیر موسیقی قرار داد و او را به مدرسه موسیقی دارالفنون فرستاد که قدم مهمی برای شکوفایی آینده این استعداد درخشان محسوب می شد. درویش خان در این مدرسه، بستر را برای یادگیری خط نت مناسب دید. همچنین شیپور و طبل اولین آلات نوازندگی بود که او در آنجا به آموختن آنها مشغول گردید. دلیل شهرت درویش خان به این نام، پدرش بود که همواره او را درویش صدا می کرد.

 

آموزش سه تار در وب سایت نت به نت

 

نخستین فعالیت رسمی

 

جالب است بدانید که در همان کودکی، پای درویش خان به دربار سلطنتی باز شد. به دستور ناصرالدین شاه، عزیزالسلطان (برادر زاده همسر شاه و از نزدیکان دربار) مامور شد تا یک گروه موسیقی مخصوص برای دربار ایجاد کند. درویش خان کوچک نیز به خاطر مهارتی که در طبل نوازی یافته بود، به این گروه راه یافت و به عنوان نوازنده طبل کوچک، به اجرا پرداخت. رفت و آمد او به دربار و نشست و برخاست با نوازنده های بزرگ از همین دوره آغاز شد.

 

یادگیری ساز تار نزد استاد آقاحسینقلی

 

درویش خان از همان عنفوان کودکی به واسطه رفت و آمدی که به دربار داشت، با گروههای موسیقی زیادی از نزدیک آشنا شد و نوازندگی بزرگان را به نظاره نشست. در همین اثنا توجه او به ساز تار جلب شد و سودای یادگیری آن به دلش افتاد. پدرش که این عشق و علاقه را در او دید، برایش یک سه تار خرید و شخصا مقدمات و اصول اولیه نوازندگی را به او آموزش داد. درویش با استعداد خیره کننده خود تمام مطالب را به سرعت یاد میگرفت و عطش او برای یادگیری هر چه بیشتر، مهار ناشدنی بود. او توانست به محضر استاد بی چون و چرای وقت آقاحسینقلی راه یابد و افتخار شاگردی او را به دست آورد. او نزد آقاحسینقلی به یادگیری اصولی تار و سه تار پرداخت. البته ارتباط او با سه تار بیشتر از ساز تار بود. پیشرفت او چنان بود که خیلی زود به عنوان بهترین شاگرد آقاحسینقلی شناخته شد. در کنار آموزش های استاد خود، با برادر بزرگتر آقاحسینقلی نیز آشنا شد که همین امر در اعتلای او در نوازندگی این دو ساز بسیار موثر واقع گشت.

 

دردسری به نام شعاع السلطنه و فرار از چنگال او

 

درویش خان در جوانی، به خاطر نبوغ ذاتی خود توانسته بود با تعداد زیادی از بزرگان موسیقی حشر و نشر داشته باشد. یکی از این بزرگان کمال السلطنه (پدر ابوالحسن صبا) بود که دوستی و قرابت نزدیکی با شعاع السلطنه، یکی از پسران مظفرالدین شاه داشت. در یکی از رفت و آمدهای خود به دربار، درویش خان را هم با خود به آنجا برد. از قضا در آن شب آقاحسینقلی در حضور شاهزاده به اجرای دستگاهی مشغول بود که درویش خان را دید. اجرای خود را نیمه تمام گذاشت و از شعاع السلطنه اجازه خواست تا شاگردش نیز در آن محفل اجرایی داشته باشد. شاهزاده اجازه داد و درویش خان شروع به نوازندگی کرد. اجرای او، ادامه دستگاهی بود که آقاحسینقلی می نواخت. او این دستگاه را تا پایان و بدون هیچ اشکالی اجرا نمود. حاضرین که از تسلط و مهارت او به وجد آمده بودند او را با تشویق های خود همراهی نمودند. در اینجا بود که فی المجلس شعاع السلطنه به این نوازنده چیره دست و جوان علاقه مند شد و از آن شب به بعد، درویش خان را به عنوان نوازنده مخصوص خود پذیرفت. بدین شکل درویش خان رسما به یکی از نوازنده های بلند مرتبه دربار بدل گردید. شعاع السلطنه که مسخ پنجه های طلایی او شده بود، هیچگاه او را از خود جدا نکرد. حتی در زمانی که به حکومت فارس منصوب شد، او را نیز با خود به آنجا برد. در طی سالهایی که در شیراز بود با دختری شیرازی ازدواج کرد و عائله مند شد. درویش خان دارای روحیه ای هنری بود و تشریفات درباری با او سازگار نبود. از سوی دیگر برای کسب درآمد بیشتر شروع به تشکیل جلسات آموزشی برای بزرگان موسیقی نمود. بعد از مدتی این خبر به گوش شعاع السلطنه رسید و از آنجا که سند شش دانگ هنر درویش را برای خود می دانست، بسیار خشمگین شد و دستور داد که انگشتان او را قطع کنند تا دگر نتواند نوازندگی کند. البته با شفاعت کمال السلطنه این قائله ختم به خیر شد و عصبانیت شاهزاده فروکش کرد. اما این قضیه، درویش خان را نسبت به شعاع السلطنه دل چرکین کرد. با بازگشت به تهران، درویش خان توانست در منزل خود کلاس موسیقی برقرار کند. اما از اینکه خود را مستعمره شعاع السلطنه میدانست، غمگین و سرخورده بود. تا اینکه یک روز دل را به دریا زد و چند تن از دوستان خود را برای کفتگو با شعاع السلطنه به دربار فرستاد. شاهزاده که باز هم از این حرکت خوشش نیامد، به فراش دستور داد تا فورا درویش خان را به نزدش ببرد. فراش به منزل درویش رفت و خبر را بر او داد. درویش خان نیز او را مشغول کرد و خود از در پشتی خانه شان فرار کرد و مستقیم رفت نزد دوست خود که سرایدار سفارت انگلستان بود. سفیر انگلستان که حسن شهرت درویش را شنیده بود او را به منزل خود دعوت کرد. درویش در آنجا برای آنها پیانو نواخت. آنقدر از پیانو نوازی او خوششان آمد که همسر سفیر نیز او را در اجرای قطعات همراهی نمود. پس از آن سفیر نامه ای به سوی شعاع السلطنه میفرستد و در آن ضمانت رهایی درویش خان را طلب می کند. با توجه به نفوذ انگلستان در دربار قاجار، درویش خان به این طریق توانست از شر این دردسر بزرگ خلاصی یابد و رها گردد.

 

سفرهای خارجی درویش خان

 

در آن روزگاران، هیچ وسیله ای برای ثبت و ضبط آثار بزرگان موسیقی در کشور وجود نداشت. همه اجراها فی المجلس بود و هیچ اثری از آنها باقی نمی ماند. از این رو درویش خان تصمیم گرفت برای پر کردن صفحه به سفری خارجی برود. مقصد سفر او انگلیس بود. همراهان او را در این سفر سیدحسین طاهر زاده، حبیب الله شهردار، باقرخان رامشگر، رضا قلی خان و حسین هنگ آفرین تشکیل می دادند. آنها ابتدا به رشت رفته و در آنجا سه شب متوالی به اجرای کنسرت پرداختند. سپس از راه شوروی به انگلیس رفتند. در آنجا کمپانی هیزمسترویس انگلیس، فستیوالی ترتیب داده بود تا بزرگان موسیقی از سراسر دنیا در آنجا بتوانند صفحاتی از آثار خود پر کنند. درویش خان و گروهش نیز صفحاتی را پر کردند که برخی از آنها همچنان در گنجینه آثار بزرگان موسیقی موجود است. از بین آنها می توان به سولوی درویش اشاره کرد که در بیداد همایون اجرا شده است. اما سفر دوم درویش خان نیز به دعوت یک کمپانی انگلیسی به نام دیویدآف رقم خورد. این بار سفر نزدیک تری را در پیش داشت. مقصد او تفلیس، پایتخت گرجستان بود. سیدحسین طاهر زاده، عبدالله دوامی، باقرخان کمانچه کش و اقبال السلطان او را در این سفر همراهی می کردند. علاوه بر پر کردن صفحه، گروه درویش خان برای ایرانیان ساکن گرجستان، کنسرت هایی نیز برگزار کردند. تمام صفحات گردآوری شده به برلین فرستاده شد تا پس از نسخه برداری، برای صاحبان آنها در کشورهای مختلف ارسال شود. که از بخت بد، جنگ جهانی اول آغاز شد و تعداد بسیاری از این صفحات به مقصد نرسید.
 

آموزش تار در وب سایت نت به نت
 

انقلاب در آهنگسازی توسط درویش خان

 

در گذشته موسیقی ایران، چیزی به نام آهنگسازی به معنای امروزی وجود نداشت. موسیقی کلا از هر قید و بندی آزاد بود. نوازنده می نواخت و خواننده هم بر روی آن آواز می خواند. اصولی در کار نبود. نخستین کسانی که جرقه آهنگسازی را برافروختند، علی اکبر شیدا و عارف قزوینی بودند. اما باز هم آهنگسازی آنها ساختار خاصی نداشت و بیشتر بر مبنای احساس انجام می گرفت. به این صورت که آهنگی را به صورت دلی خلق میکردند و خودشان نیز برای آن شعر می سرودند. اما از آنجا که درویش خان هم نسبت به ردیف موسیقی سنتی و هم نسبت به مبانی موسیقی جهان آشنایی کافی را داشت، توانست ساختار و چارچوب برای آهنگسازی تعریف کند و آن را به شکل حرفه ای مستقل در آورد. همچنین درویش خان را میتوان نخستین کسی بر شمرد که هنر آواز را با تحولی مثبت، به یک پوست اندازی کامل واداشت. قبل از درویش خان، آواز خواندن از قاعده خاصی پیروی نمی کرد و همواره به صورت یکنواخت انجام میگرفت. بدین شکل که خواننده در دستگاه مورد نظر آزادانه آواز میخواند و نوازنده طبق فراز و فرود او، به آواز پاسخ میداد. درویش خان از زمانی که در مدرسه دارالفنون آموزش میدید، متوجه این مسئله شده بود. او در آینده این یکنواختی در آواز (که جایگاه اصلی را در موسیقی داشت) را برنتافت و توانست به واسطه تجارب ارزشمند خود در مورد موسیقی روز جهان، آواز را که معمولا طولانی و فارغ از ضرب مشخصی بود تخلیص، و در قالب ضرب در آورد.

 

 

درویش خان

 

 

پیش درآمد؛ خدمت بزرگ درویش خان به موسیقی ایرانی

 

در اجراهای دسته جمعی و ارکسترها همواره یک مشکلی وجود داشت. معمولا قطعات مرسوم برای اجراهای طولانی کوتاه بودند. از این رو مجبور بودند از مقدمه هایی برای اجراهای خود استفاده نمایند. اما این مقدمات که ما آنها را به نام در آمد میشناسیم، به تعداد محدودی وجود داشت و گاه مجبور به تکرار این مقدمات در یک اجرا می شدند. این قضیه بعد از مشروطیت نمود بارزتری به خود گرفت. ارکسترها بزرگ تر شدند، ظرفیت سالنها افزایش یافت، محافل ادبی و هنری گسترده تر شدند و فهم عمومی نسبت به موسیقی نیز بالاتر رفت. کنسرت ها احتیاج داشتند تا آهنگ های از پیش ساخته بیشتری را در دسترس داشته باشند تا ابتدای اجراها را طولانی تر کرده و همان ابتدا مستقیم به سراغ ساز و آواز نروند. چرا که آماده کردن ذهن مخاطب قبل از رسیدن به شور اصلی موسیقی، اهمیت زیادی دارد. نه تنها در موسیقی؛ بلکه در هر رشته هنری همینطور است. مثلا یک فیلم سینمایی را در نظر بگیرید که مستقیم با اوج داستان آغاز شود. این مسئله نه تنها باعث ریزش مخاطبان فیلم می گردد، بلکه به خاطر عدم رعایت خط زمانی، از استاندارد نیز خارج خواهد بود. به هر حال درویش خان وقتی این نیاز را در موسیقی دید، به فکر چاره افتاد و با استفاده از علم و تجربه و همچنین ذوق و استعداد خود، به خلق و گستردش پیش درآمدها در همه سطوح آوازی اقدام نمود.

 

تبرزین های معروف درویش خان

 

درویش خان همیشه در اولین ها حرف نخست را می زد. او در ایران اولین کسی بود که کلاس های آموزش موسیقی را بر پا کرد. از دل این کلاس ها که به صورت دوره ای برگزار می شد، چهره های بزرگی رخ نمودند که آینده هنری موسیقی این سرزمین را تشکیل می دادند. افراد سرشناسی همچون موسی معروفی، ابوالحسن صبا، مرتضی نی داوود، سعید هرمزی، نورعلی برومند و... تنها چند تن از مشاهیر گذر کرده از دل مکتب درویش خانی اند. او به کسانی که این دوره ها را با موفقیت سپری می نمود، نشان هایی از جنس مس، نقره و طلا هدیه می داد. این نشان ها به تبرزین های درویش خان معروف شدند و کسب آنها توسط هنرمندان افتخار بزرگی به حساب می آمد. به دست آوردن این تبرزین ها کار چندان ساده ای نبود. تنها عده ای معدود مفتخر به کسب تبرزین طلایی گشته اند و مابقی نشان های مس و نقره را دریافت کرده اند.

 

اختراع سیم ششم تار

 

قبل از درویش خان، ساز تار دارای پنج سیم بود. سیم های سفید و زرد هر کدام جفت بودند اما سیم بم به صورت تک سیم بود. او با افزودن یک سیم جفت سیم بم، توانست دریچه ای جدیدی از این ساز را به روی نوازندگان باز کند. قابلیت کوک های جدید و نو برای تار، حاصل این اختراع او بود. از آن پس تا به امروز این ساز دارای شش سیم می باشد و تار پنج سیم به دل تاریخ پیوست.

 

داستانی جالب در مورد درویش خان

 

همانگونه که پیش تر گفتیم، درویش خان از محبوبیت زیادی بین مردم هم عصر خود برخوردار بود. گاه مسافت های طولانی را سفر میکردند تا بتوانند از نزدیک به تماشای رقص پنجه های او بر سیمهای ساز بنشینند. نقل است اگر در محفلی، درویش خان بی حوصله بود و تمایلی به نواختن نداشت؛ اطرافیان با ترفندی جالب او را به نوازندگی وا می داشتند. بدین شکل که ساز را دست نوازنده ای نا بلد می دادند و او آنقدر ناکوک و بد می نواخت، که منجر به تحریک درویش خان و قاپیدن ساز از دستان او می شد. فی الواقع آشفتگی درویش خان از این بود که ساز بیچاره به دست نااهل افتاده است. بدین شکل خود درویش خان شروع به نواختن می کرد و جماعت خرسند از اثر بخش بودن ترفندشان، با خوشحالی به شنیدن نوازندگی شیرین او می نشستند.

 

آثار درویش خان

 

در دوران درویش خان، ضبط آثار به راحتی امروزه نبود. همانطور که در یکی از بندهای این مقاله آورده شد، برای ضبط قطعات گاه مجبور به سفرهای طولانی و طاقت فرسا به کشورهایی می شدند که این امکانات در آن موجود بود. به هر حال آثار باقی مانده از درویش خان را می توان به هفت پیش در آمد، یازده رنگ و شش تصنیف چند قطعه متفرقه خلاصه نمود.

پیش درآمدهایی در دستگاههای ماهور، ابوعطا، سه گاه، شوشتری، افشاری؛ رنگ هایی چون پریچهر و پریزاد، قهر و آشتی، غنی و فقیر و سایر رنگ ها در دستگاههای مختلف؛ تصنیف های دائم مه من، عروس گل، زمن نگارم، صبحدم ز مشرق، باد خزان و بهار دلکش و چند قطعه متفرقه، کل آثاریست که از این استاد بزرگ بر جای مانده است.

 

کتاب مجموعه آثار درویش خان

 

مرگ درویش خان، نخستین قربانی تصادفات در ایران

 

درویش خان نخستین قربانی سوانح رانندگی در ایران است. در آن زمان خودرو تازه وارد ایران شده بود و در کل تهران شمار آنها به شصت عدد هم نمی رسید. او که پس از شب نشینی در منزل دوستان خود قصد بازگشت به خانه را داشت، درشکه ای را کرایه کرده و از اقبال بد او، تصادف شدیدی بین درشکه حامل او و یک خودروی فورد که با سرعت در حال گذر بود رخ می دهد. شدت حادثه به نحوی بود که درویش خان از داخل درشکه به بیرون پرت می شود و با فاصله چند متر با سر به زمین برخورد می کند. او بلافاصله به بیمارستان منتقل شد اما پنج روز بعد یعنی در تاریخ ۲ آذر ۱۳۰۵ به علت ضربه مغزی دیده از دنیا فروبست. پیکر ایشان در قبرستان ظهیرالدوله و در نزدیکی امامزاده قاسم به تیره تراب آرام گرفت. خبر درگذشت درویش خان به سرعت در کشور پیچید و هیاهوی زیادی به پا کرد. اکثر روزنامه ها با این تیتر نسبت به این خبر واکنش نشان دادند: "تار مرد".

 

نویسنده: محمد حنطه ای

تهیه شده در وب سایت نت به نت

نظر دهید (برای اعضا)

Captcha

نظرات (0)

تاکنون نظری ثبت نشده است.

سبد خرید 0
تماس با ما