فروشگاه

مقالات

مقالات

من یک هنرمندم. من هم هزینه هایی دارم.

  • انتشار1398/11/30
  • بازدید
من یک هنرمندم. من هم هزینه هایی دارم.

 

 

از ابتدای پیدایش حیات، در زندگی هر موجود زنده نیازهایی تعبیه شده که رفع این نیازها برای تداوم بقا ضروریست. به عبارتی هر موجود زنده، می بایست بهای حیات خود را بپردازد. و گرنه خود به خود از دور گرون خارج می گردد. یک درخت باید آنقدر ریشه بدواند، تا آب و مواد معدنی لازم را بیابد، آنها را جذب کند، تا بتواند رشد کند و به سوی خورشید قد برافرازد. این قضیه به اشکال گوناگون در هر گونه زنده ای در جریان است. یکی باید شکار کند، یکی باید بچرد. یکی فتوسنتز کند و... کلا جریان حیات با راکد بودن شدیدا مخالف است. و برای این ویژگی خود، اهرم رقابت را به کار گرفته است. در میدان این رقابت، هر که تلاشش بیشتر باشد، به رستگاری و کمال نزدیک تر شود. و هر که دست از تلاش بکشد، با بی رحمی از میدان اخراج می گردد.این قضیه در انسانها بیشتر از سایر جانداران نمود دارد. به علت پیشرفت چشمگیر بشر نسبت به سایر گونه ها، ناخواسته وسعت نیاز های او نیز بیشتر گردیده. و برای رفع آنها نیاز به تلاش مضاعف دارد.

 

آموزش سه تار در وب سایت نت به نت

 

رقابتی به وسعت جمعیت انسان

 

 

 گفتیم به صورت طبیعی همواره باید هزینه زندگی را پرداخت کنیم. تا نیازهای خود را مرتفع نماییم. نمیدانم با هرم نیازهای مازلو آشنایی دارید یا خیر. این هرم در قالب چند سطح، کلیه نیازهای یک شخص را تعریف میکند. در کف این هرم که از قاعده بزرگتری هم نسبت به بقیه برخوردار است، نیازهای ابتدایی را نشان داده. نیازهایی کاملا فیزیکی و اولیه هر انسان مثل نیاز به آب و غذا و اکسیژن. تا رفع نشدن نیازهای هر پله ای از این هرم، امکان رفتن به مرحله بعدی وجود ندارد. هدف همه انسانها، طی کامل این مسیر و فتح قله هرم یعنی شکوفایی می باشد. شکوفایی در ادبیات، همان رستگاری و کمال نیز معنا می گردد. البته همواره عده ای کمی به نوک قله این هرم میرسند. ولی ناخودآگاه همه ما در صدد آنیم که این مراحل را طی کنیم و تا هر جا که توانستیم بالا رویم. بسی مبرهن و آشکار است که در طول این مسیر، همواره مجبور به پرداخت هزینه هایی هستیم. مانند هر موجود دیگر. البته بقیه جانداران فقط شامل پله اول هرم مازلو میگردند. این انسان است که به خاطر تفاوت شگرف در هوش و روح خود، دایره نیازهایش نیز وسعتی شگرف به خود گرفته. جمعیت جهان در حال حاضر بالغ بر ۷ میلیارد نفر می باشد. در حالی که تا سیصد سال پیش،  یک دهم این مقدار بوده. محدودیت منابع و رشد چشمگیر جمعیت، باعث ایجاد رقابت بزرگی در گونه انسان گشته. رقابتی اجباری، که فرار از آن، به منزله پذیرفتن شکست در زندگیست.

 

برگزیدن یک حرفه

 

در این رقابت بزرگ، نوع بشر برای خود حرفه های مختلفی را انتخاب کرده است. یکی ورزشکار می شود، یکی معمار. یکی پزشک می شود دیگری رفته گر و... به هر حال بدون داشتن یک حرفه، آدمی به پول نمی رسد. و پول در حال حاضر عامل اصلی رفع نیازهای بشر می باشد. حرفه به هر تخصص و مهارتی گفته می شود که آدمی سالها برای تسلط بر آن کار کرده و زحمت کشیده و عرق ریخته؛ تا با تسلط بر آن در درجه اول بتواند از پس معیشت خود و افراد تحت تکفلش برآید؛ و پس از آن به آرزوهای خود و صعود در هرم نیازهای مازلو دست یابد. حرفه، اصلی ترین عامل ارتزاق است. حتی حرفه های منفی نیز در حیطه ی حرفه ها محسوب می گردد. مثلا یک دزد یا یک قاچاقچی هم دارای یک حرفه هستند که از طریق آن ارتزاق می کنند. انتخاب هر حرفه به خود آدم بر می گردد. و به عوامل گونگونی همچون استعداد ذاتی، میراث پدری، شرایط زندگی، جغرافیا و هزاران عامل دیگر بستگی دارد.

 

حرفه ای به نام هنر

 

همانگونه که گفتیم، حرفه یعنی تخصص و مهارت. محصول یک حرفه، می تواند هم به صورت فیزیکی و هم به صورت فرهنگی به تقاضامندان ارائه شود. یکی از حرفه های حال حاضر جهان هنر می باشد. در زمینه هنر، می توان به دو دسته هنرمند اشاره کرد. هنرمندی که از هنرش صرفا برای لذت و سرگرمی و... استفاده می کنند. معمولا این هنرمندان، دارای شغل و حرفه دیگری می باشند. و برای رفع نیازها متکی به هنر خود نیستند. هنرمندی که زندگی خود را وقف هنر کرده.این دسته از هنرمندان تمام وقت و انرژی خود را صرف رشته ی هنری خود کرده، و آن را به حرفه ی اصلی خود تبدیل نموده اند. در بررسی اجمالی این دو گروه، می توان هر دو را با ورزشکار ان حرفه ای و غیر حرفه ای قیاس کرد.  همانگونه که بعضی از ورزشکاران با انگیزه ی سلامتی و سرگرمی به صورت گسسته و پیوسته ورزش می کنند، در نقطه مقابل برخی از آنان زندگی خود را به پای آن می گذارند. مثلا کریستیانو رونالدو، از فوتبالیست های افسانه ای جهان، در سرتاسر عمر حرفه ای خود به صورت مداوم در حال تمرین های سخت و طاقت فرسا بوده. فوتبال را به عنوان حرفه خود برگزیده و توانسته با همت والای خود، تمام طبقات هرم مازلو را طی کرده و به جایگاه قهرمانی برسد. حال سوالی که ایجاد میشود اینست که محصول این زندگی حرفه ای چه بوده؟ این سوال را از پیش جواب داده ایم. محصول حرفه ی رونالدو، کاملا غیر فیزیکی است. محصولش اینست که مردم با کوله باری از مشغله و خستگی ها به تماشای فوتبال حیرت انگیز او مینشینند و غذای روح خود را تامین میکنند. از هیجان مثبت گرفته، تا لذت دیدن هنر و تکنیک ناب این بازیکن. مردم برای بهره مندی از محصول رونالدو ، هزینه می کنند. برای تهیه بلیط هر بازی، بیش از صد دلار می دهند. و هزینه های غیر مستقیمی که انجام می گردد تا هنر او از طریق شبکه های تلویزیونی نیز دیده شود. هنر هم همین است. چرا تابلویی از سهراب سپهری سه میلیارد تومان به فروش میرود؟ چرا نقاشی مونالیزا با شدید ترین تدابیر امنیتی در موزه نگهداری می شود؟ پاسخ بسیار ساده است. مردم در زندگی روزمره خود، فقط به محصولات فیزیکی احتیاج ندارند. بخش مهمی از نیازهای مردم محصولات معنویست. جسم و روح هر دو به یک اندازه نیازمند رسیدگی و تقویت می باشند.

 

 

 

 

هزینه زندگی یک هنرمند

 

همانگونه که گفتیم، یک هنرمند حرفه ای، زندگی خود را وقف هنرش کرده. از طرفی هم گفتیم هر موجود زنده ای برای ادامه بقا و تداوم حیات، میبایست از پس هزینه های زندگی خود بر آید. هنر مند نیز از این قائده مستثنی نیست. مهجوریت هنر در مواقعی احساس می شود که طیف گسترده ای از مردم، دریافت محصولات هنری را رایگان می پندارند. انگار نه انگار در پس تولید این محصول، سالها رنج و مشقت و جهد و تلاش قرار داشته. برایتان مثالی بزنم. روزی در استودیوی شخصی خودم بودم و منتظر آمدن مشتری برای ساخت یک موزیک ویدئو. شروع به ساخت آن کردیم و سه روز وقتمان را گرفت. هزینه ساخت همچین کلیپی در آن زمان سیصد هزار تومان می شد. محصول نهایی را که در فلش ریختم و به دستش دادم، یک تراول پنجاه تومانی از جیب خود در آورد و آن را به من داد. گفتم این چیست؟ گفت دستمزد شما است دیگر.گفتم مگر تعرفه را نمی دانی؟ گفت : تعرفه چیست دیگر؟ چند ساعت نشستی و با کامپیوتر ور رفتی و یه آهنگ برای ما آماده کردی. چرا شما هنرمندان پول خونتان را از مردم می خواهید؟

تراول را گذاشتم در جیبش و گفتم شما فقط برو. نوش جانت، من از شما پول نمی گیرم. یا در جاهای دیگر هم این قضایا پیش آمده. مثلا برای موسیقی زنده یک جشن ، مرا دعوت کرده بودند. من نیز از چند روز قبل بچه های گروه را جمع کردم و چند روز به صورت فشرده تمرین کردیم تا به موقع بتوانیم برای اجرا آماده شویم. مجلس بسیار با شکوهی بود. باور کنید صاحب مجلس آنقدر هزینه ریخت و پاش و تجملات کرده بود، که هر کس وارد آن مجلس می گشت، انگشت حیرت به دهان می گرفت. مجلس تمام شد و در پایان برای حساب و کتاب به نزد صاحب مجلس رفتم. یک فقره چک کشید و با غروری خاص آن را در جیبم گذاشت. وقتی به آن نگاه کردم، دیدم مبلغ درج شده در آن یک هشتم مبلغ واقعی بود. با تعجب به سراغش رفتم و گفتم جریان این مبلغ چیست؟ گمان میکنم یک صفر کمتر گذاشته اید. با پوزخندی گفت: ای بابا. شما هنرمندی. نباید انقدر پولکی باشی. چند تا آهنگ زدید و دور هم خوش بودیم دیگر. و رفتارهای مشابهی که خیلی زیاد با آنها مواجه شدم. پس از هنرمندان دیگری هم که از طریق هنر امرار معاش می کنند پرسش کردم. اکثر آنها هم همین مشکل را داشتند. همگی یک جمله مشترک می گفتند. اینکه اکثر مردم برای غیر ضروری ترین وسایل زندگی خود، کلی هزینه می کنند؛ اما برای هنر که غذای اصلی روح به شمار می رود، هزینه کردن را هدر دادن پول می دانند. پس بر آن شدم تا شروع به نوشتن این مقاله کنم.

 

 

سخن پایانی
 

روی سخنم در قسمت پایانی این مقاله، با کسانی ست که هزینه کردن برای هنر را هدر رفت منابع مالی خود می دانند. دوست عزیز! ما هنرمندان نیز درست مانند خودتان، در این سیاره خاکی مشغول زندگی هستیم. ما نیز برای گذران امورات خود به در آمد احتیاج داریم. ما از مریخ نیامده ایم. مثل شما هستیم. همانطور که شما زحمت کشیده اید و توانسته اید با استفاده از تخصصتان گذران زندگی بکنید، ما نیز همان زحمات را کشیده ایم. ضمن اینکه یک هنرمند در طول دوران فعالیت هنری خود با چالش های بسیار سخت و قضاوت های نا حقی هم مواجه می شود که هر کدام از آنها برای باختن روحیه یک آدم می تواند کافی باشد.با همه این سختی ها، ما به کارمان ادامه می دهیم و انتظار داریم اگر ارزش کارمان را درک نمی کنید؛ حداقل کارمان را بی ارزش نکنید. به عنوان مثال عرض می کنم: من علی اقبال ۱۸ سال تلاش کردم تا توانستم به جایگاهی در موسیقی برسم تا بتوانم آموزه ها و تجارب خود را در اختیار دیگران قرار دهم. در این راه برای ارتقای کیفیت محصولات که شامل پکیج های آموزشی برای سه تار می باشد، اقدام به تاسیس یک سایت جامع گرفتم. در حالی که پولی نداشتم، یک استودیوی موسیقی کامل ساختم. تمام تجهیزات آن را به سختی و با هزار قرض و بدهی تهیه کردم. برای هر فیلم آموزشی ساعتها وقت می گذارم و عرق می ریزم. اینها به کنار، هزینه های خود زندگی هم هست.  بی انصافی است اگر به محصولات فرهنگی یک هنرمند به دیده بی تفاوتی بنگریم. این در حالیست که انسانها در این عصر شلوغ، در پی راه هایی برای یافتن حالی بهتر و آرامشی واقعی تر می گردند. در اینجاست که هنر، اهمیت خود را نشان می دهد.

شاد و پیروز باشید...

 

 

تهیه شده در وب سایت آموزش موسیقی نت به نت

نویسنده: محمد حنطه ای

 

نظر دهید (برای اعضا)

Captcha

نظرات (0)

تاکنون نظری ثبت نشده است.

سبد خرید 0
تماس با ما