فروشگاه

فایل های صوتی

فایل های صوتی

قسمت بیست و هشتم قصه های هزار و یک شب

  • انتشار1403/03/16
  • بازدید
قسمت بیست و هشتم قصه های هزار و یک شب

ادامه شب بیست و سوم: حکایت ازدواج حسن بدر الدین (بخش چهارم)

در قسمت قبل موضوع گمگشتگی و درد جدایی نقل داستان بود. بین گمگشتگی و دوری فرق بسیار است. در گمگشتگی تو نمیدانی عزیزت کجاست. هیچ از احوال او نمی دانی. علاوه بر رنج دوری، عذاب ندانستن نیز گریبان گیر توست. درست مثل یوسف گمگشته که پدر در هجران او آن قدر گریست تا سوی چشمانش را از دست داد. اما دوری هر چند سخت باشد، اما راحت تر از گمگشتگی است. پدر و مادری که تک فرزند آنها برای تحصیلات به خارج از کشور مهاجرت نموده، درد دوری و دلتنگی دارند، اما قابل تحمل است. از حال عزیز خود با خبری و می دانی سرانجام روز وصل را خواهی دید.

پسر حسن بدر الدین به دنیا آمد و بزرگ شد. اما در فراق پدر بسی مغموم و دلشکسته بود. وقتی این دلشکستگی را با مادر خود در میان گذاشت، مادر نیز داغ گمگشتگی حسن بدرالدین در دلش تازه شد. و چه زیبا در این داستان ابیات زیبای "سعدی" به میان آمد.

 

رفتی و همچنان به خیال من اندری

گویی که در برابر چشمم مصوری

با دوست کنج فقر بهشت است و بستان

بی دوست خاک بر سر جاه و توانگری

گر چشم در سرت کنم از گریه باک نیست

زیرا که تو عزیز تر از چشم بر سری

 

شمس الدین (وزیر) که این داغ و پریشانی را دید، از پادشاه رخصت خواست و به همراه نوه خود عجیب (نام پسر حسن) با کاروانی به قصد یافتن حسن بدرالدین به راه افتاد.

به دمشق رسیدند و عجیب، پدر خود را دید که در دباغی مشغول کار است. البته یک دیگر را نمی شناختند. محبت به دل هر دو افتاد و همی دوست شدند. ادامه ماجرا را از زبان راوی مجموعه، ریحانه زارعی در این قسمت از مجموعه داستان های صوتی قصه های هزار و یک شب، خواهید شنید.

 

عوامل تولید:

گوینده: ریحانه زارعی

صدابردار: علی اقبال

تدوینگر: رضا طریحی

تهیه شده در استودیو نت به نت

 بر اساس کتاب قصه های هزار و یک شب

 

 پخش از وبسایت فرهنگی آموزشی نت به نت

نظر دهید (برای اعضا)

به این مورد امتیاز بدهید

Captcha

نظرات (0)

تاکنون نظری ثبت نشده است.

سبد خرید 0
تماس با ما