قسمت بیست و هفتم قصه های هزار و یک شب
شب بیست و سوم: حکایت ازدواج حسن بدر الدین (بخش سوم)
ویژگی هزار و یک شب آن است که از دل هر قصه، قصه ای نو جوانه میزند، و هر قصه جدید خود شاخ و برگ می گیرد و قصه های گوناگونی دیگری را پدید می آورد. اگر مرور کوتاهی کنیم تا ببینیم چگونه این ورق از کتاب، به ازدواج حسن بدر الدین رسید؛ شگفت زده می شویم که خط شروع این ماجرا کجا بوده است.
از آن خانه مرموز دختران مجرد، قصه گدایان یک چشم، خواهران طلسم شده، قصه هارون الرشید و جعفر برمکی و غلام دروغگو، تا حکایت نورالدین و شمس الدین و اکنون ازدواج حسن بدرالدین؛ همه و همه از پی هم آمدند. مثل حلقه های زنجیر که فقط به حلقه کناری خود مرتبطند اما در مجموع همه با هم یک رشته زنجیر را شکل می دهند.
قصه به آنجا رسید که پدر عروس با دیدن وسایل جامانده از حسن بدر الدین، دانست که او همان برادر زاده گمگشته اش می باشد. برای او بسیار عجیب افتاد که چگونه در یک شب او پیدا شد و با دخترش هم بستر شد و پس از آن غیب گردید. شرح ماجرا را از گوژپشت شنید. حال باید دید برای پیدا کردن برادر زاده اش چه در سر دارد. پس این پادکست را میشنویم.
عوامل تولید:
گوینده: ریحانه زارعی
صدابردار: علی اقبال
تدوینگر: رضا طریحی
تهیه شده در استودیو نت به نت
بر اساس کتاب قصه های هزار و یک شب
مطالب مرتبط
دیدگاه ها
ثبت دیدگاه جدید
قسمت بیست و هفتم قصه های هزار و یک شب
قسمت بیست و هفتم قصه های هزار و یک شب