قسمت بیست و پنجم قصه های هزار و یک شب

شب بیست و یکم: حکایت ازدواج حسن بدر الدین (بخش اول)

در پادکست قبلی شنیدیم که نورالدین و شمس الدین در دو ملک جداگانه به وزارت رسیدند. از قضا هر دو در یک شب از دواج کردند و همزمان هم بچه دار شدند. یکی دختر و دیگری پسر. برادر کوچکتر یعنی نورالدین صاحب فرزندی به نام حسن بدرالدین شد که از حسنات زیادی برخوردار بود و حتی پادشاه نیز شیفته کمالاتش گردید. نورالدین به بستر مرگ افتاد و قصه ترک برادرش را با حسن باز گفت. با مرگ نورالدین، پادشاه منتظر حسن بدر الدین بود که وزارت را در دست بگیرد و کار مملکت را به پیش ببرد. اما حسن تا دو ماه عزاردار پدر بود و به وزارت نرفت. پاشاه خشمگین شد و قصد جان او را کرد. پس او نیز بی درنگ فرار کرد.

در آن سوی قصه، برادر بزرگتر یعنی شمس الدین نیز دختر زیبایی داشت که پادشاه او را برای پسرش خواستگاری کرد. اما شمس الدین پای قول خویش به برادر بود و با این وصلت مخالفت کرد. شاه نیز خشمگین شد و به سبب تلافی، دستور داد تا سیه رویی گوژپشت را به نکاح دختر شمس الدین در آورند.

در این سو، حسن بدر الدین در حال فرار برای آخرین بار به سراغ قبر پدر رفت. از قضا یک جن و یک عفریت او را در قبرستان دیدند. عفریت به جن گفت من از مصر می آیم و امشب قرار است وصلت دختر شمس الدین و آن گوژپشت سیه چرده انجام گیرد. در اینجا سپیده بر دمید و شهرزاد لب از ادامه قصه گویی بر بست. حال میشنویم ادامه ماجرا را از زبان ریحانه زارعی، راوی قصه های هزار ویک شب در وبسایت نت به نت با عنوان حکایت ازدواج حسن بدر الدین.

سوال شما: آیا حتما باید برای شنیدن پادکست ها، این متن ها را بخوانم؟ آیا قصه ها اسپویل می شود؟

پاسخ: خیر. قصه های هزار و یک شب به صورت ادامه دار و پیوسته بر روی وبسایت ما قرار می گیرد. متن هایی که در زیر آن درج می شود، بیشتر حکم یادآوری قسمت های گذشته است تا شنونده خط سیر آن را بازیابی کند. اگر روند قصه ها را مرتب دنبال می کنید، نیازی به خواندن این مطالب ندارید.

عوامل تولید:

گوینده: ریحانه زارعی

صدابردار: علی اقبال

تدوینگر: رضا طریحی

تهیه شده در استودیو نت به نت

بر اساس کتاب قصه های هزار و یک شب

پخش از وبسایت فرهنگی آموزشی نت به نت