قسمت بیست و یکم قصه های هزار و یک شب
شب هفدهم: حکایت دختر تازیانه خورده
در قسمت های قبلی به این به اینجا رسیدیم که در قصر هارون الرشید، اولین دختر به شرح ماجرای خویش پرداخت. در حالی که تا این لحظه گمان می کردیم هر سه دختر پیوند خواهری دارند، در کمال تعجب دختر گفت این دو سگ خواهران من هستند. قصه اینگونه آغاز شد که خواهران این دختر، تمام مال و منال خود را به پای شوهرانشان از دست داده و پس از جدایی به نزد او آمدند. او نیز آنها را تکریم کرد و عزیز داشت. تا اینکه همگی با کشتی به سفری تجاری رفتند. به شهری عجیب رسیدند. دختر دید که همه مردم در این شهر تبدیل به سنگ شده اند؛ حتی پادشاه و ملکه! دختر با یک پسر زیبا روی در آن قصر مواجه گردید و دلیل سنگ نشدن او را بخواست. پس از شرح ماجرا، دختر که دل به او داده بود، او را به شهر خود دعوت کرد. پسر نیز پذیرفت و همگی عازم بغداد شدند. در اینجا سحرگاه رسید و باز هم شهرزاد قصه گو، قصه را ناتمام گذاشت تا ادامه آن را در این قسمت از پادکست های قصه های هزار و یک شب، با عنوان دختر تازیانه خورده از زبان ریحانه زارعی، راوی این مجموعه بشنویم.
عوامل تولید:
گوینده: ریحانه زارعی
صدابردار: علی اقبال
تدوینگر: رضا طریحی
تهیه شده در استودیو نت به نت
بر اساس کتاب قصه های هزار و یک شب
مطالب مرتبط
دیدگاه ها
ثبت دیدگاه جدید
قسمت بیست و یکم قصه های هزار و یک شب
قسمت بیست و یکم قصه های هزار و یک شب