فروشگاه

مقالات

مقالات

خاطراتم از کلاس استاد محمد رضا لطفی

  • انتشار1398/04/19
  • بازدید
خاطراتم از کلاس استاد محمد رضا لطفی

 

مکتب خانه میرزا عبد الله

خرداد سال 92 بود . یکی از دوستام به نام حمید با من تماس گرفت و گفت ، یه خبر خوب برات دارم . استاد محمدرضا لطفی یک دوره آموزشی برگزار کرده . میای شرکت کنیم ؟ کنجکاو شدم و پرسیدم، چه دوره ای ؟ حمید شروع کرد به توضیحات تکمیلی درباره این دوره آموزشی . تواین دوره اصول آهنگسازی برای موسیقی ایرانی رو آموزش میده . این دوره به صورت گروهی و حالت ورکشاپ داره  یه دوره سه ماهه هست . بعد شروع کرد به توضیح دادن در مورد مکان کلاس و هزینه اون و اهمیت کلاس استاد لطفی . من فقط روی چند کلمه اولش فکر میکردم و اصلاً حواسم به ادامه حرفاش نبود . داشتم تصور میکردم من توی مکتب خانه استاد لطفی نشستم و اسطوره ای چون محمدرضا لطفی « مردی که نیم قرن تجربه اش در تاریخ موسیقی ایران ثبت شده » داره به من درس میده . صحبت های حمید که تموم شد ازم پرسید علی جان با همه این اوصاف مایل هستی تو این دوره شرکت کنی ؟ من خودم که صد در صد شرکت میکنم . گفتم شاید چنین فرصتی دیگه پیش نیاد و تو هم که عاشق استاد لطفی هستی . من که تو اون رویای زیبا بودم گفتم حتماً حمید جان . چرا که نه ، واقعاً خوشحالم کردی . خلاصه هماهنگی ها رو انجام دادیم . یه شهریه ای به دفتر آموزشگاه پرداخت کردیم . اتفاقاً هزینه این دوره هم خیلی مناسب بود . جلسات سه شنبه هرهفته ساعت 2 بعد الظهر برگذار میشد .

 

چگونه سه تار را بدون استاد یاد بگیریم ؟

 

امروز اولین جلسه دوره بود . بلیط ساعت 10 صبح به مقصد تهران رو گرفتیم . ساعت 1 به تهران رسیدم . گفتیم ناهار رو همین جا بخوریم بعد بریم سمت آموزشگاه . جاتون خالی دوتا همبرگر سفارش دادیم . بعد ناهار، رفتیم به محل آدرس مکتب خانه استاد لطفی . اگه اشتباه نکنم دروازه شمیران بود . رسیدم اونجا . یه ساختمان سه طبقه بود که کنار درب ورودیش یه تابلوکاشی کاره شده نیلی رنگ نصب بود که روش نوشته شده بود « مکتب خانه میرزاعبدالله  » از پله ها بالا رفتیم تا رسیدیم به طبقه سوم . اکثر هنرجوها اومده بودند و داشتند مدارک و شهریه هاشون رو تحویل منشی مکتب خانه میدادند . خلاصه کم کم بچه ها وارد کلاس شدند . ما هم رفتیم داخل . فضای کلاس با تمام کلاسهایی که رفته بودم و دیده بودم فرق میکرد . تصور کنید یه اتاق مستطیل شکل تقریباً 4 متر در 10 متر . دور تا دورش پُشتی گذاشته بودند و هنرجوها روی زمین به پشتی ها تکیه میدادند . مثل اینکه رفته باشیم مهمونی . وسط اتاق هم چندتا گلیم زیبا انداخته بودند . به دیوارهای کلاس چندتا قاب عکس از استاد لطفی و درویش خان و میرزا عبدالله  و چند تا بنر کنسرت های استاد نصب بود . انتهای کلاس یک تخت قرار داشتد . تقریباً مثل منبر بود . اونجا محل نشستن استاد لطفی بود. خلاصه فضای خیلی جالب و متفاوتی بود . منشی آموزشگاه وارد کلاس شد . یه حضور و غیابی کرد و رفت و حالا همه منتظر حضور استاد شدیم . استاد وارد شد، مردی با قد بلند . موها و ریش های سفید . همه به احترامشون از جا بلند شدیم . با حضورشون یه انرژی مثبتی وارد کلاس شد . لحظه اول خیلی ذوق کردم . کسی که فقط ویدئوهاش رو دیده بودم و با آهنگ هاش اشک ریخته بودم از نزدیک میدیدمش . استاد در جایگاهش نشست و پیش از هرچیز یک نخ سیگار آتش زد و شروع به صحبت کرد . بعد از خوش آمد گویی ،توضیحاتی پیرامون هدف کلاس . وظایف هنرجویان . اهمیت نظم و نکاتی دیگر صحبت کردند .

 

 

 

آنچه در جلسه اول کلاس گذشت

 

جلسه اول استاد لطفی در مورد انواع ریتم ها در موسیقی صحبت کرد . اول از ریتمهای ساده شروع کرد . بعد ریتم های ترکیبی را توضیح دادند و در آخر به ریتمهای لَنگ رسیدند. من در کلاسهای مختلفی شرکت کرده بودم و کتابهای تئوری موسیقی مختلفی خونده بودم، هیچکدوم اونها به اندازه توضیحات استاد لطفی موثر نبود و بعد از توضیحات ایشون قشنگ ریتم ها رو درک کردم . دقیقاً میشد تفاوت یک استاد بزرگ و با تجربه رو فهمید . هرچی از تایم کلاس میگذشت مطالب جذابتر میشد . یه تعداد از بچه ها ، نوازنده دف و تنبک بودند . سازهاشونم با خودشون آورده بودند . استاد لطفی یه کار جالبی انجام داد . یک ریتمی را در ذهنش طراحی کرد و به بچه ها گفت سازهاتون رو از کاور بیرون بیارید میخواهم یه کار گروهی انجام بدید . طرح استاد، گروه نوازی ریتم 4/4 بود . هنرجویان به سه دسته مختلف تقسیم شدند . و هر دسته باید یک جزئی از این ریتم را اجرا میکردند .  حالا مستطیل کلاس رو تصور کنید . استاد لطفی روبرو نشسته بود .  به هنرجویان کنار دیوار سمت راستی یک الگوی ریتم داد « چهار ضرب اصلی را بزنند » . به هنرجویان ضلع مقابل خودش گفت : به صورت نت چنگ روی دونت  « اول » سوار شوند و به هنرجویان کنار دیوار سمت چپی گفت : گفت به صورت نت چنگ روی دونت « دوم »  سوار شوند . بچه ها طبق دستور استاد لطفی شروع کردند به نواختن . چند ضرب اول یکم قاطی پاتی بود . بعد که هماهنگ شدند یه ریتم خیلی زیبا درست شد . همه لبخند میزدیم و به شعف اومده بودیم . بعد چند ریتم دیگه هم طراحی کردند و بچه ها شروع کردند به نواختن . کلاس پر شور شده بود و واقعاً با این روش کامل با ریتم ها و سکوت ها آشنا شدیم . موضوعی که واقعا برام خاطره شد و بعد از چند سال هنوز در ذهنم مونده این بود که ، یه جایی استاد میخواست تغییرات ریتم رو به ما آموزش بده . هرچقدر تلاش میکرد موضوع رو نمیگرفتیم . یه تنبک برداشت و ریتم رو برامون نواخت . بعد پرسید همه فهمیدید ؟ یک سوم کلاس جواب مثبت دادند . استاد گفت : نه اینجوری فایده نداره . یه سیگار روشن کرد و رفت توی فکر . تقریباً دو دقیقه ای تو فکر بود . یه پُک عمیق به سیگار زد و اونو نصفه خاموش کرد . تنبک و گذاشت کنار و بلند شد و اومد وسط کلاس گفت : دوستان خوب دقت کنید . ریتم و با دهانش میزد و همزمان با ریتمش شروع به رقصیدن کرد  . یعنی مونده بود از خنده بترکیم . استاد لطفی با اون ابهت وسط کلاس میرقصید . شاید اینجوری نتونید تصور کنید ولی اگه اونجا میبودید بدون شک تا حد انفجار میرسیدید . همه خودمون رو کنترل کردیم یه چند ثانیه که گذشت . استاد گفت : میدونم تو دلتون چه خبره ، بعد گفت : بچه ها همه باهم بخندیم . اول خودش شروع کرد به خندیدن بعد تاکید کرد ما هم بخندیم . میبینید بینش یک استاد رو . به تمام حال و احوالات ما مسلط بودند . خلاصه خنده ها که تموم شد ، ادامه دادند و گفتند: بچه ها الان دیگه خوب گوش بدید . ریتم رو کامل براتون آنالیز میکنم . آقا یعنی با تمام وجودش این ریتم رو به ما تزریق کرد و آخرسر گفت همه یادگرفتن ؟ بچه ها همه اوکی دادند . چون واقعاً ریتم رو درک کرده بودیم و قشنگ فهمیده بودیمش . خلاصه این دوساعت کلاس رو نفهمیدیم چطور گذشت . اونقدر کلاس جذاب و مفید بود که دلمون نمیومد تموم بشه . این داستان جلسه اول کلاس بود . جلسات بعد استاد روش های تنظیم یک آهنگ . آشنایی به سازبندی در ارکستر و دستگاه های موسیقی ایرانی رو به ما آموزش دادند .

 

 

 

 

آنچه از کلاس استاد محمدرضا لطفی آموختم

 

به جرأت میتونم بگم ، شیرین ترین دوره نوازندگی من همین 12 جلسه ای بود که در محضر استاد لطفی بودم . به دلیل شرایط کار و زندگی نشد در کلاس های تار و سه تار ایشون شرکت کنم . اما همین دوره کوتاه چیزهایی به من آموخت که تا عمر دارم به عنوان بهترین تجربیاتم از اونها استفاده میکنم و درود به روح بزرگوار ایشون میفرستم . آموخته هایم از استاد لطفی شامل 5 موضوع مهم بود که در پایین براتون عنوان میکنم .

 

درس اول « درس اخلاق »

 

اولین درسی که از ایشون آموختم، درس اخلاق بود . این موضوع رو با توجه به تجربه خودم میگم ، احتمالاً شما هم به اون برخورد کرده باشید . زمانی که کلاس میرفتم  یه مشکلی توی شناخت یکی میزانها داشتم « البته موضوع ساده ای بود ولی من نمیتونستم درک کنم  » و اصلاً نمیفهمیدم چیه . از یکی ازاساتید شهرمون پرسیدم این موضوع چیه ؟ به من گفت : دوساله داری ساز میزنی ، اینو بلد نیستی ؟ گفتم : نه . شما برام توضیح بده . یه پوزخندی زد و با یه قیافه پیروزمندانه شروع کرد به توضیح دادن و بعد گفت : جایی نگی اینو بلد نبودی . بهت میخندن .

 حسابی توی ذوقم خورد . کاش ازش نمیپرسیدم . اینو گفتم تا به اینجا برسیم . بعد کلاس، یکی از خانوما رفت پیش استاد لطفی و پرسید : استاد ریتم 2/4 یعنی چی ؟ من رفتم نزدیکشون ببینم چی میگن . با خودم گفتم الان استاد لطفی یه چیزیش میگه . آخه مادربزرگ منم دیگه میدونه ریتم 2/4 چیه . استاد لطفی . به خانومه گفت : یه آهنگ برات میخونم عزیزم بعد باهاش دست بزن . استاد شروع کرد به خوندن آهنگ « بیداد زمان » . به رهی دیدم برگ خزان پژمرده ز بیداد زمان کز شاخه جدا بود . دختر هم سر ضرب با اون آهنگ دست میزد . استاد گفت : دیدی دخترم این دستهایی که تو میزنی یعنی دو چهارم . یعنی دوتا نت سیاه در یک میزان و در آخر هم چندتا آهنگ با ریتم 2/4 بهش معرفی کرد. تفاوت رو دیدید؟ نه تنها ازش نپرسید چرا بلد نیستی . بلکه توی 2 دقیقه کامل به اون آموزش داد . من این اخلاق استاد برام سرلوحه شد .

 

درس دوم « تعمق در موسیقی »

 

موضوع دیگری که از استاد لطفی یاد گرفتم، تعمق در موسیقی بود . ایشون اعتقاد داشتن گوش دادن به موسیقی باید یک برنامه مجزا برای خودش باشه به این صورت که تمام تمرکزمون روی شنیدن اون آهنگ باشه . یعنی وقتی موسیقی گوش میدی تمام ملودی های اون رو در ذهنت آنالیز کنی . اگر قطعه ارکسترال گوش میدی، به تار و پود اون آهنگ توجه کنی و رنگ آمیزی صداها رو حس کنی . ایشون به ما یاد داد همه جور موسیقی رو گوش بدیم . از موزیک راک و متال برامون حرف زد . مقداری از ساختار راگا « موسیقی هندوستان » برامون گفت . مطالب مفیدی از موسیقی درمانی گفت که برای همه هنرجویان شگفت آور بود و داستان بیماری رو تعریف کرد که افسرگی مزمن داشت و با شرکت در دوره موسیقی درمانی، دگرگون شد و حال طبیعی خودش رو پیدا کرد  .

 

درس سوم « تاکید به تمرین »

 

ایشون تاکید زیادی به تمرین کردن داشتند . یعنی معتقد بودند اگر نخوابیدی یا اگر غذا نخوردی خیلی مهم نیست ولی اگر تمرین نکردی هیچ توجیهی نداری . از خاطرات خودشون گفتند که شبها وقتی همه خانواده خواب بودند ساز را برمیداشتند و به زیر زمین میرفتن . یه چراغ نفتی هم با خودشون میبردند . برای اینکه اون پایین صدا میپیچید، یه پتو روی سرشون میکشیدن و چراغ هم میبردن زیر پتو . فکر کنید اینجوری تمرین میکردند که شدند محمدرضا لطفی . البته اگر واقعاً قصد حرفه ای شدن دارید باید به شدت تمرین کنید. حالا نه اینکه تا این حد ولی خوب مستمر روزی نیم ساعت تمرین نیازه . از اون روز تا همین الان که این خاطره را نوشتم . به طور مستمر روزی نیم ساعت تمرین رو فراموش نکردم . دوستان چطور خوابیدن یا مسواک زدن و یا غذا خوردن رو هیچوقت فراموش نمیکنید . تمرین موسیقی هم باید به صورت عادت روزانه شما دربیاید . 

 

 

درس چهارم « هنر بداهه نوازی »

 

جلسه ای نبود که استاد لطفی در آن از  بداهه نوازی صحبت نکند . بداهه نوازی از منظر ایشون بسیار ارزشمند و حتی به تعبیری مقدس بود . معتقد بودند بداهه نوازی یعنی لحظه حال . حقیقت درونی انسان یعنی لحظه « اکنون » . و شعری از سهراب سپهری خواندند : زندگی آبتنی در حوضچه اکنون است . لذا تأکید ایشون بر بداهه نوازی، من رو کنجکاو کرد تا ببینم چیست و چگونه باید آن را بیاموزم . و امروز هرآنچه بداهه مینوازم را مدیون آموزه های استاد لطفی هستم .

 

 

 

درس پنجم « اهمیت نظم »

 

یه روز 5 دقیقه دیر به کلاس رسیدم . نفس نفس زنان وارد آموزشگاه شدم . استاد لطفی داشت میرفت داخل کلاس .  سلام کردم و ایشون جواب داد . بعد پرسید، هنرجوی این کلاسی ؟ گفتم بله استاد . گفت چرا الان میای، پنج دقیقه دیر کردی . گفتم : ببخشید استاد من از کاشان میام . مترو شلوغ بود دیگه تکرار نمیشه. استاد گفت : ببخشید نداریم، مگه من نگفته بودم « موسیقی یعنی نظم »  . یادته که همون جلسه اول گفتم . شما اگه برای یه کلاس زبان هم دیر کنی باید جواب پس بدی این که موسیقیه و ساختارش بر اساس نظمه . حالا شما برومنزل  ایشالا هفته بعد سروقت بیا . سعی کن توی زندگیت منظم باشی پسرم . من که بغض گلوم رو گرفته بود سرم رو انداختم پایین و برگشتم که برم . پیش خودم میگفتم یعنی پنج دقیقه اینقدر اهمیت داره ؟ توی پله ها بودم که استاد صدام زد . آهای پسرکاشونی، برو سر کلاس ولی دیگه تکرار نشه . وای چقدر خوشحال شدم . اون موقع خیلی ناراحت شدم وغرورم شکسته شده بود . ولی الان که به حرف استاد فکر میکنم میبینم چقدر این نظم اهمیت داره . نه فقط توی موسیقی ، بلکه توی تمام کارهای آدم اثر مثبت داره . 

 

بسته آموزشی ماهور اولین قدم برای شروع آموزش سه تار

 

بعد از وفات استاد لطفی

 

خبر فوت استاد لطفی جگرم رو سوزوند . با اینکه تنها سه ماه شاگرد ایشون بودم، انگار از بدو تولد ایشون رو میشناختم . کلاس ایشون فقط کلاس موسیقی نبود . او به ما درس زندگی میداد . به ما  ادب و احترام آموخت . دقیقاً مثل یک پدر که با فرزندش صحبت میکنه برامون حرف میزد . همه دوسش داشتیم . وقتی خبر رفتنش رو شنیدم . خیلی غصّه خوردم . یک شب از همون روزها، آلبوم « گریه بید » از آثار فاخر ایشون رو گوش کردم و یک دل سیر گریه کردم . روحشون قرین رحمت خداوند باد . تصویر زیر همون جایی است که استاد لطفی مینشستند و درس موسیقی میدادند که هنرجویانشان برای یادبودشان جایشان را سبز و گلگون کردند .

 

 

 

 

پیشنهاد میکنم ویدئوی مربوط به این مقاله را مشاهده کنید

 

نظر دهید (برای اعضا)

Captcha

نظرات (0)

تاکنون نظری ثبت نشده است.

سبد خرید 0
تماس با ما